روز سمپاد
هو الاول
وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ (۱۳۳)
الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (١٣٤)
وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ (١٣٥)
أُولَئِکَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ (136)
سوره ی آل عمران ـ حرفهای بی نقص پروردگار.*** *** *** ***
وبلاگ نویسی که به سیم آخر نزند جنایت کار است!
پس به سیم آخر می زنم!
سیم آخر بیشترین بسامد را دارد. گوش خراش ترین صدا را شاید.
چرا کمتر می نویسم؟ چون این قدر حرف دارم که می دانم هر جوری بنویسم، باز کم می آورم!
جا کم می آورم، زمان کم می آورم! مچ دستم درد می گیرد!
نخبه گی و روز سمپاد
معلّمی و روز کارگر
من نخبه نبودم تا زمانی که سمپاد مرا نخبه کرد! زمانی که آقای نیازمند مطلوبی ـ بابای مطهره ـ به پدر و مادرم گفت سیمای برجستگان را دارم! زمانی که دیلمی مرا زد! زمانی که اعتماد به نفسم این قدر بود که مدیرکلی را به چالش بکشم و الآن هم کلاسی هایم را هم نمی توانم! زمانی که کنکور جوری شد که خودم تعجب کردم!
نیما حمیدی که الآن آلمان است، به من گفت که ما دارندگان مدال های نقره و برنزی کشوری هم نخبه حساب می شویم، اولین بار آنجا بود که خبر دار شدم!
در مصاحبه ی ورود به مدرسه ی استعداد های درخشان سال 76 دیلمی از من پرسید، مغلطه یعنی چه؟ نمی دانستم. هفت سال بعد از آن را خوب صرف این کردند که مغلطه را یاد بگیریم!
زمانی که امروز 14/2/89 دکتر حسینعلی پور ـ سید مصطفی ـ در علم و صنعت، مرکز CAE گفت شما باید بولدزر باشید، لرزیدم! چه چیزی از نخبه گی من مانده است!
همین جدانوشتن واکه ها! تعالیم مهدی پورآقا! تعالیم دکتر خرمی! تحریم کلاس های المپیاد سمپاد! تحریم جشن فارغ التحصیلی سمپاد! اینکه خیلی چیز ها را کم کم از چشم دکتر اژه ای دیدیم. کم کم!
سیزده سال یعنی از نصف عمر من هم بیشتر ـ شما خواهید دید که داشتن حافظه ی تاریخی چه قدر به من لطمه می زند و به شما ـ اگر داشته باشید!
سر امتحان ترمودینامیک پیش رفته (همین امروز) یاد روز سمپاد افتادم! بعدش اس ام اس رسید از مرتضی با مضمون روز سمپاد مبارک!
سیاست های دولت را نقد کنم؟ از بس نقد عالمانه کرده ام خسته شده ام! خسته شده ام! واقع بین باشم!
سیاست های دولت اصلاحات را نقد کنم؟ برای چی؟ که بعداً هم حزبی ها (حزب الله) تصور کنند از دولت نهم و دهم حمایت می کنم
حرفهای امیرخانی را به عنوان سمپادی و شریفی صد سال پیش چشم بسته بپذیرم! یا دل به پول نفت و وام بنیاد نخبگان ببندم!
خودشان هم انگار کیمیای وام را فهمیده اند! نمی گویند، نخبه ای که شغل ندارد وام را چه جوری باید پس بدهد!
نمی گویند، نخبه ای که هنوز دانشجو است چه جوری باید برود وزارت نیرو 80 درصد ساعت های کاری را برود! و اجباراً پیچ زدن را بیاموزد!
نمی گویند، گذاشتن شرط معدل، یعنی تقلب کن! یعنی کپ بزن! یعنی پست باش!
و دست آخر بگویند، بزرگترین گناه صداقت و تقواست! (گفته اند و برایم هم بعدش به روش ماکیاولیست ها هزینه، فایده کرده اند و یاد آور شده اند که معلّم اخلاق نیستند)
نخبه دکتر علی آرام است که در نیمه ی سال گذشته چهار اختراع ثبت کرده و جار نزده یا اساتید دانشگاه ... که گواهی های ثبت اختراعشان را به دیوار دانشکده زده اند؟
علی آرام می گفت این قدر خوشحال می شود قیمت نفت می آید پائین ...
آقا مسئله این نیست. یعنی ابعاد مسئله تفاوت دارد. ببینید اینترنت در تهران ارزان تر از شهرستان است، خارج از کشور بهتر از تهران! این به همین سادگی توصیف می کند، که چرا تهران یک hub برای خروج از کشور است! اسم این را می گذارم random analysis. در روزگاری که هرکسی دنبال این است که عدد بی بعدی، فرمولی به نام خود بزند، این را به نام خودم می زنم!
ما اعتقاد داریم، دانشجوی ورلد کلاسی که دکتر سهراب پور تربیت می کند ـ وقتی تقلب نکند، دروغ نگوید ـ ورلد کلاس می شود! و گرنه دست سهراب پور و مقداری را هم باید ماچ کرد که دانشگاه را نگه داشته اند.
ما می خواهیم قلوب آحاد دنیا در تصرف ما باشد، این یعنی که ما دانشجوی ورلد کلاس می خواهیم. دانشگاه ورلد کلاس می خواهیم. ما دانشگاهی می خواهیم که متعالی و اخلاقی باشد.
نه مثل امتحان امروز، سؤالات از قبل معلوم ـ تقلب! ـ بعد سر امتحان باز هم تقلب! نه اینکه محمد سعادت بخش بگوید، فلانی روی میز تقلب ننویس من وجدان بیدار تو هستم، و متقلب دشنام به وجدان خودش دهد.
این دانشگاه اسلامی که می گویند با تدریس فقه و اصول و وصیت نامه ی خمینی کبیر، به ضرب و زور دودره بازی و تقلب و جنگولک بازی اسلامی نمی شود. با اخلاق اسلامی است که اسلامی می ماند!
اندازه گیری قد مانتوی دختر ها تفاوت می کند با اخلاق بر پا داشتن. هر چند که مراتب نهی از منکر را قبول داریم.
بعضی ها اگر دولت ها را به پیروی کورکورانه از صندوق بین المللی پول متهم می کنند. ما باید خودمان را به پیروی کورکورانه از تامسون ـ رویترز متهم بدانیم.
ما خنگ شده ایم. چاق هم شده ایم. پیر هم شده ایم. من از بی نوایی نیم روی زرد ...
پدر و مادرم هر دو معلم هستند. از آنها یاد گرفتم، صداقت را و دقّت را. معلّمی کارگری است با صداقت و دقّت اگر واقعاً معلّمی باشد.
این قدر غلط های املایی فارس و رجا و تابناک را دیده ام، این قدر سیاست بازی جهان و تابناک و فارس و رجا را دیده ام که تمامی ندارد. فکر می کنند احمق هستیم نمی فهمیم بعضی هایشان بعضی از اخبار را از بی بی سی فارسی عیناً کپی می کنند. خدارا شکر دروغ های شاخدار نوروز و کلمه و جرس را نمی خوانم.
وقتی همراه اول اس ام اس می زند هر دو هزار تومان مصرف یعنی یک امتیاز بیشتر برای بردن جایزه! من می فهمم رهبر چه می کشد از دست اینها! و خودم را دیگر بار، یک پیرو متعصب ولایت فقیه می دانم.
باید دست حسین شریعت مداری را بوسید وقتی با مدرک بیاید سر سفره ی عقرب ها و مارها!
اشتباه نشود! من اصلاً قبول ندارم از رشت کاروان پیاده بیاید تهران برای زیارت مرقد حضرت امام که بعد ... بفهمیم کمی اش پیاده بوده و کی پیاده آمده و کی ... و سردار ـ نظامی عالی رتبه ـ می داند که من درد ولایت دارم، درد دین دارم امّا من را فقط وقتی نخبه بداند که در المپیاد بسیج خودش هم بیاید و به من جایزه بدهد.
می گویند از ازدواج جوانان حمایت می شود. برای شروع به محض ازدواج بیمه ی درمانی شما قطع می شود.
من نمی خواهم مشاور جوان باشم! مشاور پیر چه کرده که جوان بکند؟!
من نمی خواهم اردوی به اصطلاح تشکیلاتی که می روم، بروم برای بازدید سواحل مدیترانه!
من می خواهم پوست خودم را بپوشم، من خرقه ی می آلود نمی خواهم! نمی خواهم بیت المال به نا حق صرف ترقی من شود!
من نمی خواهم پروپاگاند راه بیاندازم! صدایم را کلفت کنم و خاکستری ها را فراری دهم. نمی خواهم صدایم را نازک کنم تا برگردند.
بادامچی عزیز من هم نگران اتفاقات سمپاد هستم. چه بودنش، چه رفتنش!
از کارگر نگفتم. فقط، وضع خوب نیست همین!
کار کارشناسی همان پیراهن عثمان و قرآن سر نیزه است.
هوالاخر
- ۸۹/۰۲/۱۶
- ۳۵۰۴ نمایش