بزن بر طبل جنگولک
کنکور ارشد تمام شده است و حس می کنیم تنهائی را نه از منظر فردی و احساسی بل از منظر کاری و عملیاتی که این هم تلخ است، بل اشد!
اگر بگذریم از پرسش درصد بگیران و انحراف معیار حساب کنان تقریباً به طور کامل از فضای کنکور جدائی حاصل شده است.
-----
بحث هائی هست که ذهن ما را عجیب به خود مشغول می کند این ها را علاوه کنیم بر پروژه ی کارشناسی در باره ی بخاری های بدون دودکش، اردوی فروردین، مسافرت های برنامه ریزی شده، ۲۲ واحد، وبلاگ (که می نویسم از روی نیاز) پر کاری ها و کم کاری های کاذب خوابگاه ... وای که چه شور می شود!
-----
لزوم بر خورد با تروریست های اقتصادی
در مسئله برنج احتکار، گرانی، ارزانی و واردات آن داستان زیاد داریم. اما من به عنوان کسی که خودم خیلی اطلاعات از این ماجرا دارم، می دانم که محال است قیمت برنج یک شبه آن همه که چندی پیش رشد کرد رشد کند. دست دلالان سرمایه دار بیش از هر چیز در این ماجرا مشخص و معلوم است.
و این یعنی نظارت و بازرسی هنوز هم ضعیف است.
--------
دعوا در باره ی حمل و نقل از میدان بسیج تا میدان رسالت
امروز من شاهد یک اتفاق جالب بودم.
در خودروی سواری که ما را برای تحویل یک امانت به جائی می برد، رادیو ایران پخش می شد. بین مجری و مسئول دعوت شده به برنامه که انگار مهمان تلفنی برنامه بود اختلاف بود، مجری با اشاره به تعدد پیامک های رسیده به برنامه می خواست حرف خود را به کرسی بنشاند. مسئول دعودت شده به برنامه می گفت که یک اتوبوس ده ها و صد ها برابر یک خودروی شخصی بهره وری دارد و مسافران بیشتری حمل می کند و ... مجری هم می گفت بالاخره این همه ملت به ما پیامک زده اند و شکایت کرده اند... من داشتم فکر می کردم وقتی نمی شود در یک وسیله ی حمل و نقل عمومی رادیو گوش داد چگونه ممکن است آن ها بتوانند در نظر سنجی پیامکی برنامه ی رادیوئی شرکت کنند!؟
Post Exam
0. کنکور کارشناسی ارشد تمام شد و ما در دوران پسا کنکور قرار گرفته ایم:
الف. به نظر حقیر بعضی جاها سخت گیری طراحان سوال قدری بی مورد بوده است. برای مثال طرح سوال از اصطلاحات نه چندان رایج فرانسوی و لاتین در زبان انگلیسی برای محک زدن مهندسان مکانیک ایرانی نمی تواند خیلی موثر و خوب باشد.
ب. تجربه حقیر هم چنین نشان می دهد موسسات کنکور و ناشران کتاب های خلاصه مطالب درسی هر چند در بالا بردن ساعات مطالعه و موفق تر کردن مخاطبان خود در رقابت با بقیه ی داوطلبان توانا هستند ولی برای بالا بردن کیفیت دارندگان مدرک کارشناسی یا دانشجویان این مقطع نیازمند اصلاحات هستند.
ج. در کل می توانیم موثر ترین عوامل را برای رسیدن به کیفیت استاندارد برای ورود به مقطع کارشناسی ارشد، مطالعه، دقت و فهم کافی در زمان فراگیری دروس برای اولین بار بدانیم.
۱. امروز اصطلاحاً شهردار اتاق هستم، وظیفه ی من داشتن اتاق است. یعنی در واقع نگه داشتن اتاق، مواظبت کردن از هر آنچه مواظبت کردنی است. شهردار یعنی نگه بان شهر، رقیب شهر، مراقب شهر، مثل مادر مثل پدر و مهربان مثل آن ها.
۲. خاتمی آمد، احمدی نژاد آمده است. تفاوت این دو در came و has come است که اهل فن می دانند و یک اشارت از ما کفایت کند.
۳. خشک سالی جدی تر از سال گذشته است. بحران انرژی هم هنوز حل نشده است و البته اگر حل می شد دیگر بحران نبود.
۴. با قیمت آزاد برای بنزین موافقم.
۵. آلودگی هوای تهران جدی تر از آن است که تلویزیون می گوید.
۶. مشکلات جدید آموزشی در دانشگاه شریف رخ می نماید، یک حالت جالبی هست که هنگام ثبت نام در یک تعداد واحد خاص ممکن است در یک نقطه ی زینی قرار بگیری و این نقطه ی زینی نه آن است که در کنکور ارشد مورد سوال قرار بگیرد بلکه آن نقطه ی زمانی و مکانی (x,y,z,t) است که جای پشت و زین عوض می شوند، از ویژگی های مهم این نقطه این است که نه می توانی واحدی را حذف کنی و نه این که واحدی را بگیری!
۷. این لینک را کلیک بنمائید، و قدری آشنا شوید با بعضی از آنچه در ام آی تی وجود دارد، مستقل از بعضی ملاحظات برخی جزئیات قابل تدقیق هستند:
الف. همچین تر و تمیز و خوشگل و مامانی هم نیست.
ب. کار بیل زیاد دارد به نسبت آنچه در همین ایران جهان سومی خودمان دانشجویان دودره باز از آن گریزان اند.
ج. این "جهان سومی" که گفتم فحش نبود.
8. جمعه 25 بهمن (سه روز بعد از روز خوب پیروزی) بعد از مدت ها در تلویزیون به حرف های حسن رحیم پور نگاه می کردم. در حرف هایش یاد آوری هائی بود از سخنان امام خمینی که می گفت دانشجویان را برای ادامه ی تحصیل به کشور های استعمارگر یا دارای سابقه ی استعماری نفرستید.
9. حرف امام خمینی را خوب لمس می کنم، می دانم که حتی سرمایه ی اولیه ی انقلاب صنعتی و جهش شگفت انگیز اروپائی ها از استعمار قدیم به دست آمده و صنعت آن ها بعداً زمینه ساز استعمار جدید شده است. رفتار امروز حاکمان مغرب زمین با مردمان کره خاکی هم که نیاز مند توضیح نیست.
10. ما را و خودتان را دعا کنید در این رنج بی حساب.
آخرین پست قبل از کنکور
التماس دعا داریم.
دعا کنیم که پیروز شویم در امتحان الهی، کنکور کارشناسی ارشد که امتحان نیست. دعا کنیم آنچه بشود که خیر ما در آن باشد. که آن روز که کتاب تاریخ ما را، ماموران الهی ورق می زنند، شرمنده نباشیم.
دعا کنیم که عمر ما آن قدر کوتاه باشد که کار ثواب ما بیشتر باشد، و عمر ما آن قدر بلند باشد که گناهان کوتاه و بی اثر شوند و نماند لکشان بر لوح دل بندگان دون پایه یا اولیای گرانمایه.
دعا کنیم که عمر ما صرف خدمت شود و زحمت کشیدن در راه خدا برایمان شیرین گردد.
دعا کنیم که در دنیا و آخرت عزت مند باشیم.
دعا کنیم که هدر نرود کارهای خوبمان و به ثمر برسد گندم مرغوبمان.
دعا کنیم که رنج هائی که در دنیا تحمل می کنیم موجب اعتلای ما باشد نه زمینه استدراجمان.
دعا کنیم که نظم ما از کلام ما رسوخ کننده به دل نا آرام و قلب گنه کار ما باشد.
دعا کنیم که از مکافات عمل غافل نباشیم.
دعا کنیم که خداوند مکافات و جبران ما را در طاقت و توان ما قرار دهد.
دعا کنیم
که دعای مشایخ در حق ما مستجاب و توطئه های خصم نقش بر آب باشد.
---------------
واکنش غرب و مردم غرب به مسائل غزه
سلام
متن زیر را یکی از دوستان صمیمی ما که در کانادا تحصیل میکند در پاسخ به سئوال دوست دیگر ما درباره واکنش غرب و مردم غرب به مسائل غزه نوشته است. سئوال و پاسخ را آورده ام. خواندنش خالی از لطف نیست.
با تشکر
فیروزآبادی
-----------------------------------------------
با سلام خدمت آقا سروش عزیز
خوبی؟
چه خبر کجایی؟ خوش می گذره
درسها به کجا رسید؟
یه سوال داشتم شما که الان اونور آبی خبرها واوضاع احوال مردم اونجا نسبت به مسایل جاری غزه و فلسطین چه جوریه ؟
آیا مردم همونطور که تلویزیون خودمون میگه واکنش نشون میدن یا مسایلی مثل بی خبری یا سانسور خبری و... حاکمه.
راستی درباره ایران چطور؟
برخورد با شما به عنوان یک ایرانی و مسلمان چه جوریه؟
درپایان ضمن آرزوی قبولی عزاداری های محرم ،موفق باشی.
امیدوارم هر چه زودتر ببینمت. از عکسهای جدیدت برام بفرست قیافه ات یادم رفته!!!!!
خدا نگهدار التماس دعا(میگن اونورا به خدا نزدیکتره)
-------------------------------------------------------------------
سلام علیکم ابوذر جان
اول می خواستم فقط یک جواب به خودت بدهم دیدم درد دلم طولانی شد. گفتم برای چند نفر دیگه هم بفرستم
الحمدالله خوبم و درس ها هم تقریبا در این مرحله داره تمام می شه. حالا تا ببینیم چی می شه و کارمان به کجا می کشه. من اینجا تلویزیون نگاه نمی کنم به دلیل اینکه هم وقت ندارم هم حال و حوصله تلویزیون دیدن را! نیم ساعت تلویزیون ببینی، 15 دقیقه در کله ات تبلیغات فرو می کنند! اصلا جعبه شستشو است و ماشاالله با این روش های روانشناسی که در خدمت تولید کنندگان درآمده واقعا مغز انسان با دیدن تلویزیون در تسلط بازار در می آید.
مردم اینجا اگر غزه بمب اتم هم بیفته زیاد عکس العملی نشان نمی دهند. این ها معمولا سرشان به دنیا گرم است و کاری به کار جاهای دیگه دنیا ندارن.فکر نکنی منظور از دنیا فساد است و رقص و مشروب و... نه. دنیا منظورم همین درس خواندن و کار کردن است. در واقع اینجوری بهشون یاد دادن که سرشون به آخور باشه و کاری به سیاست نداشته باشن. همه اینقدر مشغول کار و درس هستند که سیاست براشون اصلا مطرح نیست. البته مسلمانان اینجا فعال هستن. طی این دو سه هفته چند بار در شهر راهپیمایی و جلسه گذاشتن. می دونم تورنتو هم چند باری راهپیمایی داشتن. دعا می کنن و حرف می زنن، پول هم جمع می کنند و می فرستند. چند روز قبل از در دانشگاه یک اجتماع چند صد نفری جمع شدند که اتفاقا اسرائیلی ها و طرفداران اسرائیل هم آمده بودند. ما این طرف ایستاده بودیم و آنها هم آن طرف. اعتراض می کنند ولی رسانه های اینجا دست صهیونیست ها است. خیلی مسخره است که آن روز مسلمانان جمع شده بودند در اعتراض به کشتار در غزه ولی عکسی که مجله دانشگاه زده بود در صفحه اولش یک پرچم بزرگ اسرائیل زمینه کل عکس بود و وسطش هم یک فلسطینی ایستاده بود!!!! وقتی هم که می خواهند پوشش خبری بدهند اینجوری پوشش خبری می دهند. اصلا نمی نویسند که مثلا دانشجویان مسلمان در اعتراض به کشتار مردم غزه جمع شده بودند. می نویسند تعدادی دانشجو در اعتراض به فعالیت های نظامی در غزه جمع شده بودند. یعنی خبر را کلا طوری می نویسند که ذره ای مخالفت با اسرائیل و صهیونیست ها را نشان ندهد. می نویسند طرف های درگیر باید آتش بس اعلام کنند!یا می نویسند کشته های غیر نظامی دو طرف! هیچ کجا نمی نویسند که مثلا اسرائیل 5 کشته داشته و فلسطینی ها 1000 یا نمی نویسند این ها بمب چند تنی با اف 16 می اندازند و آنها موشک پنجاه کیلویی شلیک می کنند. رسانه ها همه یا صهیونیست هستند یا از آنها می ترسند و حساب می برند. مسلمانی ما هم به درد خودمان می خورد. وقتی همه نفت دنیا در دست ماست و اینگونه می شود باید اول خودمان را مواخذه کنیم.
مردم اینجا هم آدم هستند. اگر بهشان بگویی می فهمند و حق را هم به تو می دهند. ناراحت می شوند از جنایت و می دانند اسرائیل داره جنایت می کنه اما تکان نمی خورند. به دو دلیل:
اول اینکه به این ها از بچگی آموزش می دهند و در کله شان می کنند که سیاست بد است. سیاست جنایت است و کار متخصصان و سیاستمداران است. سیاست کار مردم عادی نیست و... در نتیجه این ها وقتی که بزرگ هم می شوند در مقابل این اعمال و جنایت ها فقط ابراز تاسف می کنند ولی عملی نمی کنند. مسخره است مسلمانان اینجا که کانادایی هستند مثلا برای نخست وزیر و نمایندگان در پارلمان نامه نوشتند و اعتراض کردند. این ها اینقدر احمق هستند که نمی فهمند تمام سیاستمدارانشان با اجازه صهیونیست ها آب می خورند و نفس می کشند. نتیجه چند هزار نامه هم می دانی چه شد؟ آخرش تمامی احزاب راست و چپ کانادا در مجلسشان حماس را محکوم کردند!! این ها بهشان یاد داده اند که اگر به سیاستمداران اعتراض هم می خواهید بکنید در حد همان نامه نوشتن باشد! در حد همان سخنرانی های بی خاصیت باشد.
این ها دیکتاتوری فکری و روانی برقرار کرده اند اینجا. شما را مجبور به کاری نمی کنند، جلوی راهپیمایی شما را نمی گیرند. اما از قبل اینقدر روی فکر شما کار کرده اند که می دانند شما هیچ کاری که برایشان خطرناک باشد نخواهید کرد. جامعه مسلمانان اینجا هم که اکثرا سنی هستند و متولدین همین کشور دقیقا همین جوری شده اند.. اسلامشان اسلام بی خاصیت و منفعت طلبانه ترسو مدار است. اسلام آمریکایی که امام خمینی(ره) می گفت دقیقا در همین جا اجرا و تعلیم داده می شود. اسلامی که کاری به کار ارکان ظلم و فساد ندارد. اسلامی که تنها در عبادات فردی خلاصه می شود و کلی هم برای آن تبلیغ می کنند. مسلمانانی که رهبران کله گندشان دستشان در دست نخست وزیر است و نخست وزیر هم نوکر صهیونیست ها.
دوم هم به دلیل ترس از صهیونست ها و قدرتی که این ها دارند. در تمامی دانشگاه ها نفوذ دارند و اقتصاد همه جا را کنترل می کنند. آدم برای چیزی مبارزه می کند که بداند در نهایت بهره ای می برد و این بهره بیش از آن چیزی است که از دست داده. این ها دنیا و آخرتشان همین چند روز است (در کله شان کرده اند البته!) در نتیجه حب الدنیا ریشه دارد در وجودشان و همین می شود که برای حفظ دنیایشان در مقابل ظلمی که می بینند و آشکار هم هست سکوت می کنند یا خودشان را به نفهمی می زنند. عده ای بسیار کمی هم البته در بینشان هستند که دست از همه چیز می شورند و در گروه های ضد جنگ بر علیه اسرائیل کار می کنند اما آنها هم تحت کنترل هستند. غرب خوب فهمیده است که امروز به فشار تفنگ و تانک نمی شود مردم را کنترل کرد. راه بهتری را در پیش گرفته اند و آن آموزش مردم و کار روی فکر آنهاست. اینجا یک تفکر رایج وجود دارد و آن این است که قدرتمند و زورگو را نمی شود کاری کرد. اگر کسی زور دارد و به تو زور می گوید بپذیر و تسلیم شو و سعی کن در این تسلیم شدن از امکانات بهره ببری. تفکر زندگی ذلت بار و پذیرش آن. دقیقا کاری که دارند بر روی ما مسلمانان و شیعیان در ایران وهمه جای دنیا می کنند. شما مثلا نگاهی به اخبار بی بی سی بینداز. ببین خیلی زیرکانه و بدون ایجاد حساسیت همین تفکر را تلقین می کند که چون ما زور داریم، چون شما ضعیف هستید و جبر تاریخی بر این قرار گرفته که ما مسلط باشیم، پس به جای داد زدن و مقاومت بپذیرید و تسلیم شوید و به جایش بهره ببرید! می دهیم به شما مثل این عرب ها آنقدر بخورید که بترکید اما حرف نزنید، داد نزنید! از کلمه ((واقعیت)) هم استفاده می کنند که واقعیت چنین و چنان است و باید پذیرفت. با یکی ازاین ها بحث می کردم می گفت حق با تو است که اسرائیل غاصب است، جانی است، مردم را به زور بیرون کرده و... ولی اسرائیل الان واقعیتی است قدرتمند که باید آن را پذیرفت!!!! ببین همین الان در بین جوانان ما همین تفکر را القا نمی کنند؟
تا مردم بیدار نشوند وضع دنیا همین است که هست. تا مسلمانان حسینی نشوند، وضع همین است که هست. تا ما بیدار نشویم دنیا و آخرتمان تاریک هست که هست!
والسلام
سروش
وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسانها نکاتی هست که دستکم در ظاهر متناقض میرسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.